سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ


LOOOOOOOOOOOOOOVE


یکشنبه 92/1/18
.............

عکس,عکس داغ,سایت عکس,

عکس,عکس داغ,سایت عکس,

عکس,عکس داغ,سایت عکس,


+ یکشنبه 92/1/18 | 9:57 عصر | PEGAH
چهارشنبه 91/5/25
........

سلام ببخشید نبودم درگیر بودم به هرحال امیدوارم خوشتون بیاد

 

 

صبر کن عشق تو تفسیر شود بعد برو

 

یا دل از ماندن تو سیر شود بعد برو

خواب دیدی که دل دست به دامان تو شد

تو بمان خواب تو تعبیر شود بعد برو

لحظه ای باد تو را خواند که با او بروی

تو بمان تا به یقین دیر شود بعد برو

صبر کن عشق زمینگیر شود بعد برو

یا دل از دیده ی تو سیر شود بعد برو

تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند

تو بمان گریه به زنجیر شود بعد برو

 

 

 خدافظ نظر یادتون نره همتونو دوس دارم بوووووسچشمک


+ چهارشنبه 91/5/25 | 8:45 عصر | PEGAH
شنبه 91/3/20
عاشقی...

فتوگرافی های زیبا و منتخب  Www.Pix98.CoM

اگه عاشقی، سعی کن به عشقت برسی چون وقتی بره دیگه رفته.

 

 اگه عاشق نیستی پس تلاش نکن که طعمش رو بچشی.

چون تلخترین شیرینی روزگاره

 


+ شنبه 91/3/20 | 2:46 عصر | PEGAH
یکشنبه 91/3/14
غمگین دیدارم....

ببین غمگین،

 

ببین دلتنگ دیدارم...

 

ببین

 

خوابم نمی آید،

 

بیدارم...

 

نگفتم تا کنون، اما کنون بشنو:

 

تورا بیش از همه کس دوست میدارم

 


+ یکشنبه 91/3/14 | 2:41 عصر | PEGAH
پنج شنبه 91/3/11
دیوانگی وعشق

توصیه می کنم حتما بخونیدش....وااااای

زمان های قدیم? وقتی هنوز راه بشر به زمین باز نشده بود. فضیلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند.

 

ذکاوت گفت بیایید بازی کنیم. مثل قایم باشک!

 

دیوانگی فریاد زد: آره قبوله من چشم می زارم!

 

چون کسی نمی خواست دنبال دیوانگی بگردد?‌ همه قبول کردند.

 

دیوانگی چشم هایش را بست و شروع به شمردن کرد: یک? ... دو? ... سه? ... !

 

همه به دنبال جایی بودند که قایم بشوند.

 

نظافت خودش را به شاخ ماه آویزان کرد.

 

خیانت خودش را داخل انبوهی از زباله ها مخفی کرد.

 

اصالت به میان ابر ها رفت.

 

هوس به مرکز زمین راه افتاد.

 

دروغ که می گفت به اعماق کویر خواهد رفت? به اعماق دریا رفت.

 

طعم داخل یک سیب سرخ قرار گرفت.

 

حسادت هم رفت داخل یک چاه عمیق.

 

آرام آرام همه قایم شده بودند و

 

دیوانگی همچنان می شمرد: هفتادو سه? هفتادو چهار? ...

 

اما عشق هنوز معطل بود و نمی دانست به کجا برود.

 

تعجبی هم ندارد. قایم کردن عشق خیلی سخت است.

 

دیوانگی داشت به عدد 100 نزدیک می شد? که عشق رفت وسط یک دسته گل رز آرام نشت.

 

دیوانگی فریاد زد: دارم میام. دارم میام ...

 

همان اول کار تنبلی را دید. تنبلی اصلا تلاش نکرده بود تا قایم شود.

 

بعد هم نظافت را یافت. خلاصه نوبت به دیگران رسید. اما از عشق خبری نبود.

 

دیوانگی دیگر خسته شده بود که حسادت حسودیش گرفت و آرام در گوش او گفت: عشق در آن سوی گل رز مخفی شده است.

 

دیوانگی با هیجان زیادی یک شاخه گل از درخت کند و آن را با تمام قدرت داخل گل های رز فرو برد.

 

صدای ناله ای بلند شد.

 

عشق از داخل شاخه ها بیرون آمد? دست هایش را جلوی صورتش گرفته بود و از بین انگشتانش خون می ریخت.

 

شاخهء درخت? چشمان عشق را کور کرده بود.

 

دیوانگی که خیلی ترسیده بود با شرمندگی گفت

 

حالا من چی کار کنم؟ چگونه می توانم جبران کنم؟

 

عشق جواب داد: مهم نیست دوست من? تو دیگه نمیتونی کاری بکنی? فقط ازت خواهش می کنم از این به بعد یار من باش.

 

همه جا همراهم باش تا راه را گم نکنم.

 

و از همان روز تا همیشه عشق و دیوانگی همراه یکدیگر به احساس تمام آدم های عاشق سرک می کشند ...




+ پنج شنبه 91/3/11 | 3:13 عصر | PEGAH
پنج شنبه 91/3/11
سرنوشت...

  

این سوی زندگی من و تو هستیم و آن سوی دیگر سر نوشت !

این سو دستها در دست هم است و آن سو عاقبت این عشق !

به راستی آخر این داستان چگونه است ؟ تلخ یا شیرین ؟

سهم من و تو جدایی است یا برابر است با تولد زندگی مان ؟

چه زیباست لحظه ای که من به

سهم خویش رسیده باشم و تو نیز به ارزوی خود !

چه زیباست لحظه ای که سر نوشت

با دسته گلی سرخ به استقبال ما خواهد آمد!

چه تلخ است لحظه جدایی ما و چه غم انگیز است لحظه خداحافظی ما !

این سوی زندگی ما در تب و تاب یک دیدار می باشیم ....

و آن سوی زندگی یک علامت سوال در آخر قصه من و تو دیده می شود !

آیا ما به هم میرسیم یا نمیرسیم ؟

سرانجام این داستان به کجا ختم خواهد شد ؟

 


+ پنج شنبه 91/3/11 | 2:26 عصر | PEGAH
پنج شنبه 91/3/11
چرا آسمان ابری است؟

 

                                                                                                         

پدسید چرا آسمان ابری است؟

گفتم تو نبودی بااو درد ودل کردم.....


+ پنج شنبه 91/3/11 | 2:18 عصر | PEGAH
پنج شنبه 91/3/11
زانوی غم....

 

 

                                                                                                             

من زانو هایم را در آغوش گرفته بودم ......

وقتی تو برای آغوش دیگری

زانو زده بودی....


+ پنج شنبه 91/3/11 | 2:14 عصر | PEGAH
پنج شنبه 91/3/11
کوروش کبیر

دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم....

 

 کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من

 

 زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک

 

برگشت و دید کسی‌ نیست. کوروش گفت:اگر عاشق

 

 بودی پشت سرت را نگاه نمی‌کردی






+ پنج شنبه 91/3/11 | 2:2 عصر | PEGAH
پنج شنبه 91/3/11
تنهایی......

 

هیچکس تنهایی ام راحس نکرد

وسعت ویرانی ام راحس نکرد

ازمیان خنده های تلخ من

گریه طوفانی ام راحس نکرد

ازمیان آشنایان هیچکس

لحظه پایانی ام راحس نکرد

آنکه سامان غزل هایم

بی سروسامانی ام راحس نکرد

 

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

 

                                                                                                                                         

 

                                                                                              

 

 


+ پنج شنبه 91/3/11 | 12:16 عصر | PEGAH
   1   2   3      >

This template generated and design by Nightnama on 2013 do not Copy